کد مطلب:28847 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

نیرنگ معاویه در کشتن مالک اشتر












2804. تاریخ الیعقوبی: چون به معاویه خبر رسید كه علی علیه السلام مالك اشتر را رهسپار ساخته است، بر او گران آمد و دانست كه مردم یمن بیش از هر كس به مالك گرایش دارند. از این رو به فكر مسموم ساختن او افتاد. [ مالك، ] چون به قُلزُم (در دو منزلی فُسطاط) رسید، در خانه مردی از اهل شهر فرود آمد. آن مرد كمر به خدمت مالك بست و كارهای او را انجام می داد. سپس خمره ای عسل كه در آن زهر آمیخته بود، برای مالك آورد و از آن شربتی برای مالك درست كرد و بدو نوشانْد. مالك در قلزم از دنیا رفت. قبرش همان جاست. شهادت او و محمّد بن ابی بكر در سال سی و هشتم بود.[1].

2805. مروج الذهب: علی علیه السلام مالك اشتر را به استانداری مصر تعیین كرد و او را همراه سپاهی به سوی آن جا روانه كرد. چون خبر به معاویه رسید، كدخدایی را كه در «عَریش» بود، به توطئه وا داشت و او را تشویق كرد و گفت: مدّت بیست سال از تو مالیات نمی گیرم، به شرط آن كه در طعام مالك، زهر بریزی.

چون مالك در عریش فرود آمد، كدخدا پرسید كه چه غذا و نوشیدنی ای را بیشتر دوست دارد؟ گفتند: عسل را. مقداری عسل برای مالك آورد و گفت این عسل چنین و چنان است... و آن را برای مالك اشتر ستود. مالك هم روزه بود. چون مقداری از آن نوشید، هنوز در درونش جای نگرفته بود كه جان باخت. همراهان مالك، به سراغ آن كدخدا و همراهانش رفتند [ و آنان را هلاك كردند].

گفته شده كه این واقعه در قلزم بود، ولی گفته نخست صحیح تر است. چون خبر واقعه به علی علیه السلام رسید، فرمود: «سرنگون باد معاویه!» و چون به معاویه خبر رسید، گفت: خداوند، لشكری از عسل دارد![2].

2806. تاریخ الطبری - به نقل از یزید بن ظبیان همدانی -: معاویه كسی را در پی «جایستار»، از مالیات پردازان، فرستاد و به وی گفت: مالك، استاندار مصر شده است. اگر او را از بین ببری، تا زنده ای از مالیات معافی. پس هر نقشه ای می توانی بكش.

جایستار بیرون رفت تا به قلزم رسید و آن جا ماند. مالك از عراق به سوی مصر رهسپار شد. چون به قلزم رسید، جایستار به استقبال او شتافت و گفت: این خانه، این طعام واین هم علوفه. من هم مردی از خراج دِهانم.

مالك نزد او فرود آمد. دهقان برای او و مركبش غذا و علوفه آورد. چون غذا خورد، شربتی از عسل برایش آورد كه آن را زهر داده بود و به مالك خوراند. چون مالك نوشید، جان داد.

معاویه رو به مردم شام كرده، می گفت: علی، مالك اشتر را به سوی مصر روانه كرده است. دعا كنید كه خدا شرّ او را از شما برگردانَد.

مردم هر روز مالك را نفرین می كردند. تا آن كه مردی كه مالك را شربت زهرآلود داده بود، نزد معاویه آمد و خبر مرگ مالك را داد. معاویه در بین مردم به سخن ایستاد و گفت: امّا بعد؛ علی بن ابی طالب، دو دستِ راست داشت، یكی در جنگ صفّین قطع شد - مقصودش عمّار یاسر بود - و دیگری امروز - و مقصودش مالك اشتر بود -.[3].

2807. الغارات - به نقل از مغیره ضبّی -: معاویه، غلامی از آل عمر را به دسیسه برای كشتن مالك اشتر گماشت. آن غلام، پیوسته نزد مالك، از فضایل علی علیه السلام و بنی هاشم سخن می گفت، تا آن كه اعتماد مالك را جلب كرد و به او انس گرفت. روزی مالك اشتر از بار و بنه خود جلو افتاد، یا بار و بنه اش جلوتر بود. تشنه شد و آب خواست. آن غلام گفت: آیا میل به شربت قاووت داری، خدا برایت خیر پیش آورد؟ و شربتی زهرآلود از قاووت به او نوشاند و او مُرد.

راوی گوید: چون معاویه غلام عمر را به دسیسه بر ضد مالك وا داشت، به مردم شام گفت: مالك اشتر را نفرین كنید. آنان هم نفرین كردند. چون خبر مرگ مالك به او رسید، گفت: می بینید خداوند چگونه دعایتان را پذیرفت؟![4].

2808. الإختصاص - به نقل از عبد اللَّه بن جعفر -: معاویه جاسوسی در مصر داشت به نام مسعود بن جرجه. چون مرگ مالك اشتر را در نامه ای به معاویه گزارش داد، معاویه در میان یاران خود به سخنرانی پرداخت و گفت: علی دو دست داشت. یكی در جنگ صِفّین قطع شد - مقصودش عمّار بود - و دیگری امروز.

مالك اشتر عازم مصر بود كه از اَیله گذشت. نافع، غلام عثمان همراهش شد و به او خدمت بسیار كرد، تا آن كه مالك از او خوشش آمد و به او اطمینان كرد. چون در قلزم فرود آمد، شربتی از عسل كه زهرآلود بود برایش فراهم ساخت. مالك از آن نوشید و مُرد.

معاویه گفت: آگاه باشید كه خداوند، سپاهیانی از عسل دارد![5].









    1. تاریخ الیعقوبی: 194/2.
    2. مروج الذهب: 420/2، عیون الأخبار: 201/1.
    3. تاریخ الطبری: 95/5، الكامل فی التاریخ: 410/2. نیز، ر. ك: الأمالی، مفید: 4/82.
    4. الغارات: 263/1، بحار الأنوار: 722/555/33، شرح نهج البلاغة: 76/6.
    5. الاختصاص: 81، معجم رجال الحدیث: 9796/163/14، بحار الأنوار: 734/591/33.